محل تبلیغات شما
این چن وقته وآقعن کآر و اینآ خیلی زیآد بود یآ همش مهمونی بودیم و یآ مهمون دآشتیم ! بهترین قسمت دی مآه این بود که پدرم اومد و چن روزی مهمون مآ بود وقتی دیدمش بی اختیآر گریه می کردم و وقتی رفت قلبم دآشت می ایستاد سآری وسط میدون خزر بآ صدآی بلند گریه می کرد و منو بغل کرده بود و قلب من دآشت از سینه بیرون می زد اونم از شدت نآراحتی اصلن نفسم وآقعن بند اومده بود دلم نمی خوآس بآبآم بره

558- خدآ همیشه بهتون خوشی بده و عمری طولآنی.. !

557 - سلسله مرآتب پآدشاهیِ عزیزان ! :))

556 - درد و دل ـای پرنده بآ خودش .. !

مهمون ,مآه ,دآشت ,چن ,یآ ,دی ,دی مآه ,گریه می ,کرده بود ,بغل کرده ,منو بغل

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

رشته مشاوره